به گزارش خبرنگار مهر، شماره چهل و ششم مجله طنز [+جد] سهنقطه با عنوان «دشمن» به تازگی منتشر شده و روی پیشخان مطبوعات آمده است. این شماره پروندهای برای فلسطین را شامل میشود.
دشمن چیست؟ دشمن خوب است؟ دشمن بد است؟ آیا چون که دشمنی نقطه مقابل دوستی است؛ پس اگر دشمن نداشته باشیم، دوست هم نداریم؟ آیا واقعاً این چنین است که دشمن اگر باشد ما قهرمان میشویم و اگر نباشد بجای آنکه مجتمع گردیم، هزار فرقه و اسیر روزمرگی و بی آرمانی و فلان میشویم؟ آیا واقعاً دشمن دانا بر دوست نادان ارجحیت دارد؟ خدایی آیا بی دشمنی بهتر نیست؟ بهتر نیست اگر دشمن دیدیم غلاف کنیم و یک ماچ بدهیم تمام شود؟ پاسخ این پرسشها و پرسشهای دیگر در این شماره از ماهنامه سه نقطه داده شده است.
دشمن ما، آری به جنگ، تکثیر ملامت در رگهای غم پروران، از میان گل و شل، دشمن شناسی در بستر شعر و سرود و شرشرههای رنگی، انتحاری با هایلایت رضایت مشتری، خاک صحنه توی حلق دشمن، ای آدمیزاد مست علف نباش، باباکرمی تو والا؛ دشمن غمی تو والا، شرط لام و کافی دشمن داشتن، پَهالَوِه، ککها، این آتش افروزان تاریخ خونین بشریت، همه چیز را یک بوس به فنا داد، در افشا جنایات تروریستها بکوشیم، احتمال ریزش برگهای نتانیاهو، از خاک و شبنم یخ زده، میراث عمو تراب، حنظله این بار هم تنها میماند؟، من عدد نیستم، اسم دارم، آیا سه نقطه در اصل فحشی بوده که نگفته اند؛ از جمله مطالبی است که در شماره چهل و ششم مجله سه نقطه عرضه شده است.
فاطمه فهیمی، علی آینه ور، ابراهیم افشار، مریم حسن نژاد، مریم نظام دوست، طوبا رضا زاده، حامد جلالی، اسماعیل امینی، محمدرضا زروندی، محمد سعید میرابیان، محمود فرجامی، نفیسه رحمانی، کورش علیانی، محسن فراهانی، آرش کلیدساز، فواد شمس، سید احمد بطحائی، علیرضا فتاح از نویسندگانی هستند که در این شماره همکاری داشته اند.
مریم حسن نژاد در مطلبی با عنوان «تولد دشمن» نوشته است: در اول اول، یعنی همان ابتدا که هیچکس و هیچ چیز نبود و فقط خدا و چندتا فرشته وجود داشتند همه چیز در مه رقیق و ثابتی غوطه ور بود و همه مشغول انجام تکالیف خود بودند. باریتعالی مثل این معلمها که آدم فکر میکند کاری به کار دانش آموز ندارند و اخلاقشان خوب است ولی یکهو میگویند امروز امتحان داریم، یک روز ناگهان گفت «بچه ها امروز امتحان دارید.» فریشتگان در حالیکه زیر لب غرولند میکردند دفاترشان را از جا میز درآوردند و هر یک از وسط دفترشان ورق جفتی کندند و خودکار بیک به دست آماده نشستند تا سوالات را بنویسند. همین پروسه نیم ساعت طول کشید. باریتعالی فرمود «فکر کردین لفتش بدین امتحان نمیگیرم؟» یکی از فریشتگان گفت «آقا اجازه بیست دقیقه بیشتر به زنگ نمانده.» باریتعالی افزود «حالا که معطل کردین بعد از زنگ هم نگهتون میدارم. با مدیر و ناظم هم هماهنگ کرده ام. من امروز این امتحان رو از شماها میگیرم.» بعد به چند نفر که ردیف جلو نشسته بودند سپرد بروند چند سطل خاک و آب از اینجا و آنجای زمین بیاورند و توی تشت یک چیز گل مانند درست کنند و پای تخته سیاه کلاس، گل را بکوبند زمین. سپس فرمود «سرکار بودین، امتحان اینجاست.» یکی گفت «آقا یعنی چی؟ ما از دفترمون ورق کندیم، دفترمون ناقص شد خب.» باریتعالی فرمود «عیب نداره بعداً به عنوان چرکنویس استفاده کن.»
حامد جلالی نیز در مطلبی با عنوان «دشمن پشت پرده مخملی» نوشته است: به احترام ریش سفید و پیشیِ کسوت و اینها هم که شده از استاد ویلیام شکسپیر آغاز میکنیم که همه کارهایش دشمنان استخوان داری دارد. تراژدی اتلو از چنان دشمنی ای برخوردار است که بسیاری معتقدند قهرمان نمایشنامه اصلاً اتلو نیست بلکه این یاگوی فلان فلان شده است که کنش بیشتری نسبت به بقیه دارد. همانطور که میدانید نمایش اتلو، داستان دلباختگی یک فرمانده سیاه چرده مغربی به یک دختر اشراف زاده سفید چرده ونیزی به نام دزدمونا است. یک سری آدم نما مثل یاگو این ازدواج میمون را بخاطر مسائل شبه نژادپرستانه نامیمون دانستند و از همان اتاق عقد ناخن به هم کشیدند. یاگو که رفیق سونا و جکوزی اتلوست و از طرفی چشم دیدن صلح و صفای سفیدها با سیاهها را ندارد، در پس و پیش پرده توطئه چینی میکند که یکی اش بد جواب میدهد. میرود دستمال دزدمونا را می دزدد و یک جایی میگذارد که اتلو ببیند و مدام با خودش بخواند: «حس خوبی ندارم / چشام همش به ساعته / می پرسم این چه حسیه؟ / یکی می گه خیانته…»
اینمجله با ۲۲۱ صفحه و قیمت ۱۷۵ هزار تومان عرضه شده است.
نظر شما